پنجشنبه 16 دیماه 89 دومین سالگرد تولد پسر گلم آراد بود
البته امسال تولد به اون صورت براش نگرفتیم فقط یک کیک که شکل هاپو بود براش گرفتیم مامان بزرگ و خاله ها و دایی هاش اومدند براش بادکنک و کاغذ رنگی هم به درو دیوار زدم که ذوق کنند
خلاصه بچم کلی ذوق کرد و خوشحال شدو کلی هم نانای کردبا نیکا
امسال نسبت به پارسال خیلی بزرگ تر شده بود و همه چیز و خوب میفهمید و شمع تولدش و فوت کرد و کیکش و با کمک مامانش برید
خلاصه روی هم رفته خوب بود و خوش گذشت جای شما نی نی ها هم خالی
هر روز که میگذره کلی کارای جدید یاد میگیره و شیرین تر میشه
قربونش برم همچین وایمیسه نماز میخونه عین آدم بزرگا رکوه سجده دوبار و بعد هم قنوت و تشهد و ....
حرف زدنش هم همه چیزو میگه ولی غلط غلوط و اینقدر باید بگی چی تا با اشاره بهت بفهمونه که چی میگه
صبح هم که تا چشمش و باز میکنه میگه دد ؟
میگم بله دد