۱۳۸۹ اسفند ۲۴, سه‌شنبه

وای که 2 ماهه که برای پسرم چیزی ننوشتم از بسکه فیلتر میشه الان هم با فیلتر شکن تونستم باز کنم
ماشاا...پسرم کلی بلبل زبون شده توی این مدت کلی شیرین کاری کرده که من یادم نیست که الان بنویسم اینطوری نمیشه اصلآ باید یه دفترچه و خودکار برداریم و به روش قدیما خودمون بنویسیم به امید اینترنت و وبلاگ و اینا نمیشه بود
امروز 24 اسفند 89 و 5 روز دیگه سال 1390
وای که چقدر زود میگذره و آدم اصلآ باورش نمیشه که چطوری روزها و شبها از پس هم میادومیره
خوب الان پسرم 2 سال و 2 ماهشه و کلی برای خودش بزرگ شده
از شیطونیاش نگو نپرس فقط کاش میشد دائم یه دوربین دم دست آدم بود و همش ازش فیلم میگرفت
از شیرین زبونیاش هم گه دیگه نگو و نپرس ایدقدر با مزه حرف میزنه و خیلی چیزاش هم که آدم متوجه نمیشه که چی میگه الان تقریبآ 2-3 هفته ایی میشه که کم کم جمله بندی میگه و مثلآ اولین جمله ایی که گفت صبح میخواستم ببرمش خونه مامانم که برم سر کار گفتم آراد مامانی کفشاتو پات کن یه دفعه دیدم میگه بلد نیشتم گفتم چی گفت بلد نیشتم
ای قربونت برم من مامانی من
الان هم که یه مدته فقط میخواد آهنگ ای حسین گوش کنه تا میشینیم تو ماشین میگه ای حسین بذار
تو خونه هم که همش پیشی
ای ای یو
بیبی
قدش الان 92 سانت وزنش هم 13 کیلو