۱۳۹۰ فروردین ۳۱, چهارشنبه

سی و یک فروردین نود

املوز من دوباله بفم پیش مامانی
ولی همش به مامانم میدوفتم نییم مامانی ولی منوبود .........منم دیه تدم
اخه مامانم و ایلی دوش دالم میگم نیو تو بمون
اون لوز که منو دزاشت مهد تودت بعدش بف من دیه تدم بعد که اومد دنبالم بهش دفتم تو بفی نیو
ولی با نی نیا باژی کردم ششره و تاب تاب عباشی غذا هم ماماچی دودم شیر هم دودم ..لالا هم تدم
ایلی اوب بود
مهد تودت و ایلی دوش دالم
ملبیا به مامانم دفتن آداد ایلی پشر اوبیه
اژیت نمیتنه
مامانم ازم فیم هم درفته داشتم مییفتم مهد
امروز 28 فروردین 90 آراد رسمآ رفت مهد کودک البته الان به صورت نیمه وقت گذاشتم چون هنوز عادت نداره و نمیدونم که میتونه بمونه یا نه
قربونش برم الهی 2 روزیه که کمی سرما خورده و مماکش قرمز شده و شدیدآ آب بینیش میاد ولی از دیشب کمی بهتر شده و صبح نمیخواستم ببرمش مهد گفتم از فردا میبرم که گویا مامانم حاضرش کرده و بردش مهد کودک و الان خبر ندارم که داره چه کار میکنه و حالش خوبه یا نه
البته الان تماس گرفتم گفتند که خوبه و گریه هم نکرده خب خدا را شکر پسرم خیلی اجتماعیه و زود با همه دوست میشه اینقدر مهربونه که نگو فدات بشم من عزیزم
تازگیا یاد گرفته میگه عژیژم دوست دارم

۱۳۹۰ فروردین ۱۴, یکشنبه

عید شما مبارک

سلام ...خوبی...........میشی...........چه خبر ؟هیچی .............ممتی اینم صحبهای جدید آراد دیگه ماشاالله همه چی میگه ........بیم بیون دیر میشه بازم بیلیژ شیر میخوام دوباله بلیژ آله آراد............بله ها بد بله بله عید امسال رفتیم شمال 17 روز شمال بودیم و اونجا خیلی بهمون خوش گذشت با نیکا حسابی بازی کردیم جنگل رفتیم تاب بازی سسره بپر بپر اسب سواری بدو بدو توپ بازی از پله برو بالا بیا پایین حالا بعد از این مدت که پیش مامانم بودم دیروز رفتم پیش مامانیم از صبح گریه کردم تا عصری که مامانم اومد همش میگفتم مامانم و میخوام میخوام برم خونمون تا مامانم اومد منو برد

اونمون=خونمون

شیر

دوشتم=دوستم

نیکا

علی

هما

مونا

آمید=امید

آسم=قاسم

دلا=زهرا

دابود=داود

بودا بودا=مرتضی

اوسو=خسرو

عادله

اسب

باب=گاو

مومونه=صبحونه

آب میمه=آب میوه

قوقولی=خروس

هاپو=سگ

پیشو=پیشی=گربه=میو

چوچولو=کوچولو

ایلی=خیلی

دیگه یادم نمیاد بیشتر از این ولی خیلی شیرین زبونه قربونش برم