۱۳۸۹ آذر ۶, شنبه

امروز 7/9/89
چند روز پیشا یعنی دقیقآ هفته پیش 1 آذر تولد دختر خالم بود البته تولد نگرفته بودفقط خودمون بودیم و شمع فوت کردیم منم اسباب
بازیای نیکا رو برداشته بودم واسه خودم بو بهش نمیدادم اصولا من یه کمی شر به زورم و همه چیز میگم منه یعنی مال منه
نیکا هم آخرشب یه دفعه مریض شد و شروع کرد به استفراغ کردن و بیچاره تا 2 روز بالا میاورد و تب کرده بود فرداش هم من دوباره تب کردم و 2 روز تب داشتم و هنوز سرما خوردگیم خوب نشده شبا هم همش دماغم کیپ و نمیتونم نفس بکشم
من تازگیا خیلی تو حرف زدن راه افتادم هر روز که میگذره لغتهای جدید یاد میگیرم
که خیلیاش هم کسی نمیفهمه باید صد بار بگم تازه آخرش هم با اشاره و ادا در آوردن بهشون حالی میکنم که من چی میخوام ای بابا آخه چرا کسی حرفهای منو نمیفهمه
مثلا چند روز پیشا رفته بودیم بیرون من چشم خورد به بادکنک هرچی میگفتم ماماکک کسی نمیفهمید آخر اینقدر گفتم و با دست نشون دادم تا فهمیدن و برام یه دونه ماماکک خریدند
به بالش میگم بادیش بازم چند روز پیشا که مامانم خونه بود خوابم میومد هی میگفتم بادیش ولی مامانم نمیفهمید چی میگم
به پتو میگم پوتو
آب =آپ
ماشین=مانیش
باستیل=باتیس
آدامس=آماس
خداحافظ=اوباسس
سلام=دلام
مرغ=مغ
گربه=میو
سگ=هاپو
لالا=دایا
سس=دس
ای شیه =این چیه
بشه ها=بچه ها

عاشق دس و سالادم
رو همه چی دوست دارم دس بریزم بخورم

۱۳۸۹ آبان ۲۴, دوشنبه
















دلام نی نی ها





من تو این یه ماهه کلی بزرگتر شدم و ایلی حرف زدنم راه افتاده





و توجهم به همه چیز بیشتر شده مثلآ قبلآ مامانم منو گول میزد میزاشت پیش مامانی میرفت من نمیفهمیدم ولی الان دیگه به این راحتیا گول نمیخورم هرچقدر میخوان سر منو گول بمالن من خوب حواسم جمع





اسمها رو بیشتر سعی میکنم که بگم





اسم مامان و بابام و صدا میکنم





اسم مامان بزرگ و خاله و دایی و عموهامو بلدم





اسم میوه ها رو بلدم





شیرو بلدم بگم و خیلی چیزای دیگه





خداحافظی کردن هم یاد گرفتم میگم اوباسس





غذا های خوشمزه با بدمزه هم تشخیص میدم فقط غذاهایی دوست دارم که باب میلم باشه و دوست داشته باشم وگرنه میگم نه





گوشی تلفن و بر میدارم واسه خودم حرف میزنم دلام بابایی نون دد عباسی





هرکس هرچی بهم میده میگم میشی یعنی مرسی





از این سی دی رستاک هم خیلی خوشم میاد مخصوصآ آهنگ رعنا همش میگم نعنا بعضی وقتا مامانم متوجه نمیشه من چی میگم هی میگه چی میگم نعنا اینقدر میگه که من مجبور میشم با اهنگش بخونم میگه نعنا ....نعنا





آواز هم بلدم بخونم من میخونم مامانی میرقصه تازه خودم هم اینقدر قشنگ میرقصم





جیشم هم دیگه خوب یاد گرفتم و هم میگم هم اگه کسی حواسش نباشه شلوارم و در میارم میرم دستشویی





مامانم اینقدر قربون صدقم میره میگه چه پسر گلی دارم





تازه بابام هم برام به خاطر اینکه جیشم و یاد گرفتم برام جایزه یه موتور گرفته که گاز میدم میرم تو اتاقا میچرخم وای اینقدر خوب





خیلی موتورم و دوست دارم به هیچ کس نمیدم سوار شه میگم منه (یعنی مال منه)





هر موقع میرم بیرون همه از من خوششون میاد هی میگن چه پسر نازی لپ منو میگیرن





چند روز پیشا هم سرما خوردم گلو دردو تب و که هنوز هم خوب نشدم





نمیدونم چرا دیگه نمیشه تو این سایت عکس گذاشت مامانم هر کاری میکنه نمیشه





انشااله هر موقع بشه میخوام یه عالمه اینجا عکس بزارم