۱۳۹۰ تیر ۱۲, یکشنبه




posted on 06/20/2011





امروز 30 خرداد 1390



پسر عزیز تر از جانم



امروز که داشتم میامدم سر کار طبق معمول همیشه پشت سرم گریه کردی ولی امروز بیشتر نمیدونم چرا و از صبح گفتی که منم باهات میام سگلکار یعنی سر کار و با اون گریه هات جیگرم و آتیش زدی الان که یادم میاد اشک تو چشمام جمع شده آخه چرا واسه یه ذره پول من باید تو رو عذاب بدم و تو رو ول کنم بیام سر کار ای کاش میتونستم کارم و ول کنم و بمونم برای همیشه پیشت قربون اشکات برم



مامانی من شاعر نیستم ولی الان یه شعر برات گفتم که میخوام اینجا بنویسم که یادگاری بمونه



ای پسر عزیزم.........خشگلک ملوسم



تو نازو نازنینی.........فرشته زمینی



تو آرامش تو جانی .......تو عشق آسمانی



تو آبی مثل دریا..........تو زیبا مثل گلها



عزیز و مهربونی ......تو دنیا بهترینی



تو بهترین گل من ........زیباترین بهاری



تو نفسی تو عشقی......تو مونس من هستی



زیباترین فرشته ......تو خورشید من هستی



تو آفتاب تابستون .......تو سایه من هستی



آرامش وجودم .......تو آراد من هستی







هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر