۱۳۸۸ آذر ۱۶, دوشنبه

یازده ماهگی آراد

بعد از چند روز مریضی مامانم گفت دیگه امروزباید یک کمی از خودت و کارات برای دوستات تعریف کنی البته هنوزخوب خوب نشدما
من امروز یازده ماهه شدم مامانم میگه هر چی میگذره شیرین تر ،شیطون تر و خواستنی تر میشی
یه کارایی میکنم که همه میگن این کارارو از کجا یاد گرفتی
تازه گیها یاد گرفتم قهر کنم اگه یه چیزی بخوام و بهم ندن یا از دستم بگیرن پشتم و میکنم بهشون و سرم و میزارم زمین و گریه میکنم یا پاهام و میکوبم زمین و گریه میکنم که دوباره بهم بدن اونروز بابام میگفت من اصلآ از این کارا خوشم نمیاد ولی من خوشم میاد
مامانم میگه نمیدونم از کی یاد گرفته من که از کسی یادنگرفتم تازه مگه من چه کار میکنم
تازه گریه الکی هم یاد گرفتم میخوام خودمو لوس کنم واسه مامان بابام
جیز هم یاد گرفتم همش راه میرم میگم جیزززززززز
فعلآ هم کارم در اومده از صبح تا شب منو پاس میدن به هم که من هم براشون راه برم خسته شدم بابا
لی لی حوضک هم میکنم کف دستم و با انگشتم میخوارونم

۱ نظر:

  1. شما خیلی آقا و با شخصیت به نظر میرسید.چرا قهر و لجبازی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!
    ولی حتی این کار هم چیزی از شخصیت شما کم نمیکنه.

    پاسخحذف